دل نوشته

دل نوشته
 
Design by : NazTarin

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 16
بازدید دیروز : 2
بازدید هفته : 16
بازدید ماه : 19
بازدید کل : 8851
تعداد مطالب : 44
تعداد نظرات : 0
تعداد آنلاین : 1

در زندگي زخمهايي هست..

زخمهايي که مثل درد جزوي از گوشت و خون من شده اند.

مثل يک رفيق هميشگي همراه منند و بغايت با وفا.

دردي که مثل سوهان يا مثل خوره سر بر مي آورد و ذهنم را خراش مي دهد. اما اين، عين درد من است. من، اين بيرون گم شده ام..

 

من، انگار که با زخم بزرگ شده باشم.

عادتم شده است. من از ترکهاي روي ديوار هم براي خودم زخم مي سازم.

 

شايد بهتر باشد بگويم زندگي من گاهي زخمي مي شود که مثل خوره روحم را در انزوا مي خورد…

****************************************************

«رفتم جلو آینه، ولی از شدت ترس دست هایم را جلو صورتم گرفتم- دیدم شبیه، نه، اصلا پیرمرد خنزرپنزری شده بودم»

...

 

« آنچه که زندگی بوده است از دست داده ام، گذاشتم و خواستم از دستم برود. فقط می خواهم پیش از آنکه بروم، دردهائی که مرا خرده خرده یا سعله گوشه ی این اتاق خورده است روی کاغذ بیاورم، چون به این وسیله بهتر می توانم افکار خودم را مرتب و منظم بکنم.»

 

*************************************************

فقط با سایه ی خودم خوب میتوانم حرف بزنم ، فقط او میتواند مرا بشناسد، او حتما میفهمد..



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:






ادامه مطلب


نوشته شده در تاريخ برچسب:, توسط  بروفه